معلم روانشناس
مقدمه
هر معلم، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، تأثیر عمیقی بر زندگی دانشآموزان خود دارد؛ از ترسهای روزمره تا افزایش انگیزه برای یادگیری. روانشناسی میتواند ابزار مفیدی برای بهبود تجربۀ آموزشی دانشآموزان باشد. معلمان میتوانند با برقراری ارتباط اثربخش با فراگیرندگان و درک بهتر ترسها و نیازهای آنها، محیطی پویا و انگیزشی برای یادگیری ایجاد کنند. در این یادداشت، با نگاهی روانشناختی به روابط اثربخش بین شاگردان و معلمان، راههایی را ارائه خواهیم داد که معلمان بتوانند بهعنوان راهنمایانی مؤثر و انگیزه دهنده در زندگی دانشآموزان حضور داشته باشند.
هنر تدریس با احترام به عاطفۀ دانشآموزان
معلم آگاه نهتنها مطالب درسی را به دانشآموزان منتقل میکند، بلکه زمینههایی را فراهم میآورد که بچهها به شناخت و درک عمیقتری از احساسات خود برسند و آنها را محترم بشمارند. او به دانشآموزی که رنج میبرد، توصیه نمیکند «بخند»، یا دانشآموز خجول را نصیحت نمیکند «کمرو نباش!» بهجای اینکه به دانشآموز عصبانی بگوید «چیزی نیست که تو به خاطرش عصبانی باشی»، یا به کسی که ترس دارد بگوید «چیزی نیست که از آن بترسی»، او دانشآموز را تشویق میکند تا احساسش را با احترام بشناسد و تجربه کند. وقتی ما به کودکی میگوییم «چیزی نیست که از آن بترسی»، ترس او بهشدت افزایش مییابد، زیرا علاوه بر ترس اصلی خود، بر ترس از ترسیدن و ترس از ناتوانی در پنهانکردن ترسش نیز افزوده میشود. ترس با منع یا انکار از بین نمیرود. بهترین راهکار این است که ترس او را با احترام بازشناسیم و تصدیق کنیم.
اگر دانشآموزی با مشکلی مواجه شده و به معلم خود مراجعه کند تا در حل آن کمکش کند، معلم با تجربۀ دقیق میداند که بهتر است به دانشآموز فرصت داده شود تا خود را در حل مشکلش امتحان کند. او از اهمیت ایجاد فرصت برای یادگیری و رشد دانشآموزان آگاه است و بلافاصله راهحل ارائه نمیدهد. او به مسئلۀ دانشآموز گوش میدهد، آن را دوباره بیان میکند و توضیح میدهد. او به دانشآموز اعتماد دارد که قادر به حل مسئلههایش خواهد بود و از او میپرسد چه راهحلهایی در نظر دارد. در این موقعیت، دانشآموز فرصت دارد راهحلهای خود را پیدا کند و بداند که میتواند به کفایت خود اعتماد کند. این کار، علاوه بر افزایش توانمندی دانشآموز در حل مسئله، اعتمادبهنفس او را نیز تقویت میکند.
تأثیرگذاری بیشتر با کلمات کمتر
وقتی دانشآموزان با معلمی مواجه میشوند که زیاد حرف میزند، ذهن خود را میبندند. گاهی میشنویم که برخی به اعتراض میگویند: «چرا مثل معلمان حرف میزنید؟!» زیرا گروهی از معلمان مشهورند به اینکه موضوعی را کش میدهند یا به توضیح واضحات میپردازند. این مورد در بیشتر شنوندگان این واکنش را ایجاد میکند که: «خب، دیگر بس است.»
علی مدادش را گم کرد. معلم به او گفت:
- مدادت را پیدا کردی؟
- دوست دارم بدانم آن مداد را چه کار کردی؟
- آن را خوردی؟
- چه بلایی سرش آمد؟
- چه رنگی بود؟
- بدون آن نمیتوانی کارت را انجام بدهی.
سپس معلم در حالیکه دنبال مداد دیگری میگشت، گفت: - الان برایت مدادی پیدا میکنم.
- این مداد حتماً باید فردا اینجا باشد.
- در ضمن نشنوم این یکی را هم گم کنی.
- نو نگهش دار و همیشه هم تیزش کن.
هیچیک از این ده جمله لازم نبود بر زبان بیاید. معلم میتوانست از سر لطف مدادی را به علی بدهد، بدون اینکه کلمهای بر زبان آورد، بدون اینکه موعظه کند یا دنبال مداد بگردد، و بدون اینکه وقت تلف کند و باعث آزار شاگردان کلاس شود.
مدیری به معلم پرحرف نصیحتی کرد و گفت: «همانطور حرف بزنید که یک گزارشگر مینویسد؛ عناوین، نکات اصلی و جزئیات خاص. هدفتان مختصرگویی باشد تا شما را کسی نپندارد که همهاش حرف میزند. هر بار که ممکن باشد، آخر از همه صحبتتان را شروع کنید.»
صدای سحرآمیز کلاس: تأثیرگذاری بیشتر با کلمات کمتر
معلمان اغلب از تأثیر چشمگیر حرفهای خود بر زندگی دانشآموزان آگاه نیستند. آیا شیوههای ارتباط تفاوتی ایجاد میکنند؟ آیا دانشآموزان قادرند پیامهای بیخطر و مخرب را از هم جدا کنند؟ آیا آنها به این پیامها پاسخهای متفاوتی میدهند؟
پاسخهای برخی از دانشآموزان پایۀ ششم به این سؤالات:
بعضی از بچههایی که در کلاس خانم الف روحیۀ همکاری دارند، در کلاس خانم ب مانند فشفشه از جا میپرند. رفتار دانشآموزان به مربی آنها بستگی دارد. برای مثال، وقتی سارا پس از یک هفته غیبت به مدرسه بازگشت، خانم الف به او گفت: «خوش آمدی، دلمان برات تنگ شده بود.» سارا خوشحال شد و خوب رفتار کرد. اما خانم ب گفت: «تعجبی ندارد که هفته پیش آنقدر آرام بود. سارا اینجا نبود!» و در نتیجه سارا در بقیۀ ساعت مدام سروصدا ایجاد کرد.
هنر سازگاری در ارتباط: کلید موفقیت در تعلیموتربیت
سازگاری در ارتباط نهتنها از گرفتاریهای تدریس کم میکند، بلکه بهطورجدی بر یادگیری تأثیر مثبت میگذارد. معلمان، برخلاف خلبانها، معمارها، یا جراحان، در مهارتهای ارتباطی خود آموزش فشردهای ندیدهاند! از آنان انتظار میرود وقتی وارد کلاس میشوند، در مورد مسائل پیچیدۀ روابط بشری تجربه و مهارت داشته باشند. از معلمان خواسته میشود در جریان فعالیتهای روزانهشان:
- انگیزۀ یادگیری ایجاد کنند.
- مشوق خودمختاری باشند.
- عزتنفس را تقویت کنند.
- اعتمادبهنفس پدیدآورند.
- از اضطراب بکاهند.
- ترس را از بین ببرند.
- یأس را کم کنند.
- خشم را فرو بنشانند.
- از تعارضها و کشمکشها بکاهند.
معلمان، مانند والدین، در ارتباط به کفایت و کاردانی زیادی محتاج هستند. معلمی که ذهن روشن و آگاه دارد، نسبت به معنا و مفهوم واژهها حساسیت نشان میدهد. او میداند که موضوع درسهای که دانشآموز یاد میگیرد، غالباً به سبککار معلم بستگی دارد. او نسبت به احساسات هشیار است و گفتار مناسبی دارد که از طریق آن درک و تفاهم را به دانشآموز منتقل میکند. نسبت به ارتباطی که دانشآموز را خراب میکند، حساسیت دارد. از سرزنش و شرمسار کردن دانشآموز میپرهیزد و از اهانت و تشر زدن به او نفرت دارد. گفتار او خالی از هرگونه مکالمۀ مخرب است.
سازگاری در ارتباط نوعی موفقیت است و مستلزم یادگیری، تمرین و انضباط شخصی است. این ادعا که در هر رابطه خوب، آدم میتواند هرچه دلش خواست بگوید، بدون اینکه به کسی زیانی برسد، ادعایی تسلیبخش اما غلط است. به این باور میماند که آدم وقتی سالم و تندرست است، میتواند هر چیزی، حتی سم را، ببلعد، بدون اینکه زیان ببیند. معلم نمیتواند در آنِ واحد رفتار مصنوعی و کارآمد داشته باشد. تظاهر، مهمترین عامل شکست معلم است. هر کس به احترام و ملاحظه تظاهر کند، مصنوعی بودن رفتار او قطعاً آشکار خواهد شد. مهارتِ جدا از صداقت، فوری از پرده بیرون میآید.
پینوشت
- با الهام از:
- Kounin, J. S. (1970). Discipline and Group Management in Classrooms. Holt, Rinehart and Winston.