مدرسه بستر تحول و خانه امید است
اشاره
مدرسه خانه و کشتزار اصلی تغییروتحول است. آنجا رویشگاه علم و دانش است و مَرغزار کاشت و کشت میباشد. اگر در مرغزار بهدرستی کشت کنیم، موجودات درون آن بانشاط و شاداب خواهند بود و به پرواز درخواهند آمد. برعکس، اگر در شور هزار کشت کنیم، خمیازهها و بیحالیها جایگزین شادابی خواهند شد. مدرسه خانه امید آیندگان است و امید به آینده باید در مدرسه جستجو شود. برنامههای تحولی باید بهمانند بذرهایی اصلاح شده و پرورشیافته، به اقتضای نیاز در کشتزار مدرسه پاشیده شوند و مدرسه نیز آمادگی و قابلیت رویاندن این بذرها را داشته باشد. در غیر این صورت، مدرسه به انباری از انباشتها تبدیل خواهد شد و زیر خروارها انباشته، بیرمق و پژمرده به سوگ خواهد نشست. برای عزیمت از وضع موجود به وضعیت مورد انتظار، لازم است سفرهای گستردهای صورت گیرد و هر مدرسه بنا به اقتضائات و مقدورات خویش از آن خوان خوشه بردارد. ازآنجاکه مدرسه بهعنوان نهادی اجتماعی و رویشگاه یادگیری، نظامی هوشمند است که قابلیت و ظرفیت تربیت آیندگان را دارد، این سؤال مطرح میشود: «کدام مدرسه بستر تحول و خانه امید است؟»
پاسخ: مدرسهای که ابتدا باید:
1. احیا شود، سپس مهیا: مدرسهای که آبستن تحول و خانه امید است، زنده و پویاست و شرایط یادگیری را فراهم میکند. دانشآموزان آن فعال (سوژه) هستند و عاملیت دارند. اگر مدرسه بخواهد در اجرای آموزههای سند موفق و کارآمد باشد، ابتدا باید «احیا» شود؛ یعنی بافتار آن (معلم، دقت پداگوژیک، شجاعت اخلاقی، شفافیت، سبک رهبری و فرآیند ارزیابی) باید پشتیبان یادگیری شود. مهیا کردن هر نوع ابزار و امکانات (لجستیکی) برای مدرسهای که در شرایط احیا نیست، ناکارا و غیراثربخش است.
2. بیدار شود، سپس تیمار: درجاتی از هوشیاری کافی نیست تا اقدامات آموزشی و تربیتی به سرانجام نیک برسند. مثلاً، تا زمانی که معلم با تشویق مادی و کارهای صدآفرین و تنبیههای انگیزهکش در پی تیمار سگ پاولف است و به جای آتش زدن سطل، در پی پر کردن آن است، همچنان خمیازها (که ناشی از تکرارند) امان میبرند و سرفهها (که محصول هوای تازهاند) در پیچ و خمهای بوروکراتیک زمان میخرند تا سر برافرازند.
3. متغیر شود، سپس تعمیر: ساختار و بافتار (شاکله) مدرسه امروز در شرایطی است که لازم است برای تعمیر تغییر یابد. لازمۀ تغییر، ارتقای شایستگیهای معلمان و مدیران است تا با بهرهگیری از مفاد اسناد تحولی، زمینه تحول مدرسه را فراهم آورند.
4. تشنگی را احساس کند، سپس سیراب شود: در شرایط امروز، بسیاری از مدارس از حیث سازههای نرم (عوامل انگیزشی و بهداشتی کارکنان و ذینفعان مدرسه) و سخت (امکانات مادی و مالی) شرایط مطلوبی ندارند. مدرسه باید از ابعاد گوناگون در آرزوی بهتر شدن و در طلب آب باشد تا تشنگی خود را برطرف کند. احساس کاذب سیراب بودن، گمراهکننده است. داشتن شوق و تمنای یادگیری و روحیه امید و تلاش برای روزهای بهتر، از علائم مدرسههای تشنه و طالب یادگیری است.
5. کاسته شود، تا انباشته شود: تصور نمیشود که تنها با تزریق منابع، خروجی مطلوب حاصل شود. کاسته شدن از موانع (مانند موانع نگرشی، ساختاری، قانونی، اطلاعاتی و…) در کنار تزریق منابع و اصلاح و بهبود فرآیندها، بسیار کمک خواهد کرد تا مدرسه بهتر و آسانتر به اهداف خود نائل آید.
6. قابل شود، سپس قادر: با وجود داشتن منابع و اختیار، چنانچه مدرسه و اهالی آن، به ویژه مدیر مدرسه، از قابلیتهای لازم برخوردار نباشند، رسیدن به مقصد دشوار خواهد بود. شاخصها و نشانههای قابلیت شامل اعتماد به نفس، مشارکتجویی، کنجکاوی، هوشیاری و نگاه نظامدار است. قابلیت میتواند به افراد و نظام یاری دهد که رخدادهای جدید را دریافت و فهم کرده و به عمل تبدیل کنند. قابلیت از مهارت متفاوت است. قابلیت توانایی انجام فعالیتهای جاری را دارد و کمک میکند کارهای جاری درست انجام شوند. البته کاملتر شدن در گرو همزیستی توأمان قابلیت و توانایی است.
7. یادگیرنده شود، سپس یاددهنده: همه مدارس درجاتی از یادگیرندگی دارند و به اصطلاح سازمان یادگیرنده هستند. اما بسیاری خود را در موقعیت یاددهنده تصور میکنند. این نگرش مانع یادگیری و توسعه آنها میشود. تصور نکنید که وظیفه و رسالت اصلی مدرسه صرفاً یاد دادن است. با هم آموختن و یادگیرنده بودن، یاددهندگی را با خود به همراه دارد. مدرسه باید این مفهوم را در حافظۀ سازمانی خود ذخیره کند: وقتی یاد میگیریم، دیگران هم یاد میگیرند. وقتی یاد میدهیم، دیگران بیشتر در وضعیت امتناع و مقاومت قرار میگیرند، در حالی که ما بیشتر از همیشه نیازمند بودن در شرایط پذیرش هستیم تا امتناع.
8. ارگانیک شود، نه مکانیک: مدارس ما از مکانیکی بودن رنج میبرند. ساختار و شاکله مدرسه باید پویا، چابک، دانشمحور، شبکهای و هوشمند شود. تغییر در ساختار و شاکله مدرسه تنها به تغییر ساختار (چارت) سازمانی و تقسیم وظایف محدود نمیشود، بلکه به طراحی جدید بر خروج از تمرکز، پویایی مستمر و تغییر و اصلاح فرآیندها و روشها و رویهها، ارتقای سامانه یادگیری و هوشمندی مدرسه، افزایش مشارکتجویی معلمان، رهبری اثربخش، همراهی ذینفعان، اعتماد جمعی، دانشآموزمحوری، مدرسهمحوری، مسئولیتپذیری بیشتر، دقت پداگوژیک، شجاعت اخلاقی، شفافیت و نوآوری مبتنی است.
9. آشوبناک شود، سپس تابناک: توجه به جزئیات، نانوکاری به جای گیکاکاری، بزرگ دیدن کوچکها، زیاد به حساب آوردن کمها، جدی گرفتن بدیهیات، شنیدن صدای دانشآموز و والدین، بهرهبرداری از قدمهای کوچک و پیوسته، خود را در دستیابی به اهداف محدود نکردن و قدر داشتهها را دانستن، از الزامات آشوبناکی است. آنچه مهمتر است، حرکت سلسلهوار (دومینووار) و «گلوله برفی» گونه است. آب اگر رها شود، خود راهش را مییابد. مدارس باید با توجه به مقتضیاتشان به حرکت تشویق شوند و به خود واگذارند تا از ایستایی خارج شده و راه نرفته را به درستی بپیمایند.
10. گشادهرو باشد، تا گشوده در: ضربالمثل معروفی است که مهمان به روی گشاده میآید، نه در گشوده! اگر قرار است فرزندان ما با شوق و حال خوب به مدرسه بشتابند و والدین آنها نیز با ذوق و اشتیاق به صله رحم اهالی مدرسه نائل آیند، جو آرام و فرحبخش مدرسه، که بیشتر در چهرۀ گشاده مدیر و کارکنان مدرسه متبلور است، بسیار کارساز است و به هیچ تأمین اعتباری، الا دقت و درک اهالی مدرسه، نیاز ندارد. رمز گشادهرویی در این است که ساکنان مدرسه، در چهرۀ دانشآموزان، چهرۀ فرزندان خود را و در سیمای والدین، سیمای برادران و خواهران خود را ببینند.