مثالهای معلم
در دورۀ متوسطۀ دوم، شاهد برگزاری جشنوارههای الگوهای برتر تدریس در سه درس فیزیک، آمادگی دفاعی، و تفکر و سواد رسانه بودیم. روال کار در متوسطۀ دوم به این صورت است که ابتدا در نواحی و مناطق، دبیران در کنار تدریس در آزمون طرح درس و سند درسی ملی نیز شرکت میکنند. آثار برگزیده به استان ارسال و داوری میشوند و سپس اسامی منتخبان به وزارت فرستاده میشود. در نهایت، این جشنواره بین افراد برگزیدۀ استانی برگزار میشود. در دوران اوج و شکوه جشنوارهها، این رویدادها در مراحل اول و دوم بهصورت حضوری و با حضور داوران زبده برگزار میشدند که دو نتیجۀ خوب داشت: نخست، تدریس در حضور دبیران مربوطه انجام میپذیرفت که خود کارگاه آموزشی خوبی برای آنها محسوب میشد و موجبات ترغیب و تشویق افراد برای حضور در سالهای آینده را فراهم میآورد. دوم، مبحث تربیت داورانی بود که در استانها ممارست میکردند و از این نظر، این داوران پشتوانۀ خوبی برای اجرای مرحلۀ کشوری بودند.
برای بهبود روند اجرا و اثربخشی بیشتر از راهکارهای اجرای این پروژه، باتوجهبه مصاحبههای متعدد با شرکتکنندگان، پیشنهاد میشود:
- استان برگزارکنندۀ مرحلۀ کشوری میتواند با ارسال بخشنامه و اندیشیدن تمهیداتی مانند دورههای ضمن خدمت یا کارگاههای دانشافزایی، دبیران مربوطه را به محل برگزاری جشنواره دعوت کند. این اقدام میتواند به تحقق جملۀ معروف “مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد” کمک کند و شرایط ترغیب و تشویق روحی و روانی دبیران را فراهم آورد. همچنین، باید از آزاردهندگی تماشای صدها صندلی قرمز خالی از جمعیت برای مدرس جلوگیری شود که خود مبحثی طولانی در روانشناسی دارد. تماشای تدریس دهها دبیر با روشها و راههای گوناگون میتواند کارگاه آموزشی خوبی برای دبیران استان میزبان باشد.
- اگر در متوسطۀ دوم، دایرۀ دروس مورد رقابت کمتر شود، به بهبود کار کمک خواهد شد. بهعنوان مثال، وجود 12 درس در کتاب فیزیک میطلبد که دبیر آمادگی لازم برای تدریس تمام این دروس را داشته باشد، اعم از طرح درس بهویژه و تولید و ساخت وسایل کمکی آموزشی برای هر 12 درس.
- استفاده مکرر از دانشآموزان محدود در کلاسهای درس بازدهی لازم را ندارد؛ بهخصوص برخی همکاران اعلام کردند برقراری ارتباط لازم با دانشآموزی که چند بار یک تدریس را گوش داده، چندان مقدور نیست و بسیار بهکندی صورت میگیرد. پیشنهاد میشود برای هر همکار از یک گروه دانشآموزی استفاده شود.
- در کل جشنوارهها، اعم از متوسطۀ اول، دوم، کاردانش و فنی و حرفهای، موضوع داوری از نگاه شرکتکنندگان چندان مطلوب نمینمود. پیشنهاد میشود از دبیرانی استفاده شود که حداقل خود در دروس موردنظر را تدریس میکنند، سرآمد دبیران رشتۀ موردنظر هستند و قبل از برگزاری جشنوارهها آموزش لازم را دیدهاند.
- اگر جشنوارهها در تابستان برگزار شوند، بهطور حتم از چند جهت مطلوبتر است. نخست، دغدغۀ دوری چندروزه دبیران از کلاسهای درس و انتقاد مدیران مدرسه از خالی بودن کلاسها از معلم برطرف میشود. دوم، شرکتکنندگان بار روانی کمتری روی خود احساس میکنند.
- از نگاه دبیران علوم تجربی، برای پرسشها حدی وجود ندارد، چون این درس متشکل از فیزیک، زیستشناسی و شیمی است. دایرۀ پرسشها چنان تخصصی تعیین میشود که از علوم متوسطۀ اول بسیار فراتر میرود و به دبیران تخصصی فیزیک و شیمی نیاز میشود.
بهطورکلی، برایآنکه از این رهگذر نتیجۀ مطلوبتری نصیب آموزش کشور شود، خوب است برنامهریزان جشنوارههای تدریس از طریق اجرای برنامههای پژوهشمحور موارد زیر را واکاوی کنند: - ضریب نفوذ جشنوارههای تدریس بین همکاران رصد و پایش شده است؟
- تأثیر این جشنواره بر کیفیت یاددهی-یادگیری در کلاس درس چه بوده است؟
- آیا هدف جشنواره، تدریس برای تدریس است یا بستری برای شناسایی استعدادهای برتر؟
- جشنواره تدریس نقطۀ پایان است یا آغاز راه تربیت دبیران و مدرسان استانی روزآمد؟
- برنامۀ وزارت متبوع برای حمایت و پشتیبانی از سرآمدان تدریس چیست؟
- آیا فضای جشنواره تداعیکنندۀ کلاس درس واقعی است؟
- آیا تاکنون ستاد تحقیقی پروژهای انجام داده است که نشان دهد برگزاری این جشنوارهها چند درصد از اهداف متصور دستاندرکاران را برآورده است؟
- آیا برگزاری آزمون طرح درس و سند درسی ملی به کیفیت جشنوارههای الگوهای تدریس برتر کمک میکند؟ آیا این موضوع نمیتواند بهصورتی دیگر رصد شود؟
در باب یاددهندگی و یادگیرندگی سخنان بسیاری گفته شده و اندیشمندان و صاحبان قلم از جهات گوناگون به روشنگری دربارۀ این دو پرداختهاند. در نگارشی که سطرهای آن را میپیمایید، با بهرهگیری از اسلوب مقایسۀ ماتریسی، یکی از شاخصهای طی کمال در معلمی و آموزشگری معرفی میشود. اصل و اساس این مقایسۀ ماتریسی، اشاره به سلسلۀ مراتب مهارت، توانایی، قابلیت و شایستگی و برشمردن مصادیق آنها در مورد یادگیرنده و یاددهنده است. ازاینرو، در مقام مقایسه برای یادگیرنده میتوان “مهارت تفکر” را برشمرد که به “توانایی پرسشگری” منجر میشود. این توانایی خود از بایستگیهای “قابلیت جستجوگری” است که از ملزومات “شایستگی یادگیری مادامالعمر” به شمار میرود. در سوی دیگر مقایسه برای یاددهنده میتوان “مهارت بیان/ارائه” را ضروری برشمرد. این مهارت در “توانایی تمثیل” بهخوبی بروز مییابد. چنانکه استفاده از تمثیل و ارائه مثال از بایستگیهای “قابلیت تدریس” است و این قابلیت از ملزومات نیل به “شایستگی معلمی” است. در این مجال، ضمن بازتأکید بر تفاوت میان تدریس و معلمی، تدریس را قابلیت و معلمی را شایستگی معرفی میکنیم. به بیان دیگر، اگرچه تدریس اصلیترین قابلیت معلم قلمداد میشود، اما این قابلیت تمامی ابعاد شایستگی معلمی را پوشش نمیدهد.
“همیشه یادگیرنده بودن” برای یادگیرنده کمال تلقی میشود؛ بنابراین، نشانهایی از کمال یادگیرنده را میتوان در پرسشگری عالمانه یافت. به تعبیر دیگر، میتوان ماهیت، زمان و نحوۀ طرح پرسش یادگیرندگان را معیار بررسی کیفیت یادگیری دانست و کمال را در سؤال دید. به این تعبیر، یکی از شاخصهای نیل به کمال در هر شایستگی، در کسب توانایی منتج به آن شایستگی نهفته است؛ بنابراین، حال که میتوان یکی از شاخصهای نیل به کمال شایستگی یادگیری مادامالعمر را در توانایی پرسشگری دید، میتوان کمال شایستگی معلمی را در توانایی تمثیل دانست.
در تکمیل این ادعا، میتوان گفت که معلم برای طی مراتب کمال معلمی هم باید در تدریس مثالهای مناسبی بزند و هم خود مثال خوبی از آنچه میگوید باشد؛ و تا مادامی که این زنجیره ابتر بماند، نمیتوان معلم را بر قله کمال معلمی تصور نمود. در تعمیم این گزاره میتوان اذعان داشت تا مادامی که یک نظام آموزشی خود مثال روشنی از مفاهیمی که عرضه میدارد نباشد، نمیتوان نظام آموزشی را کمالیافته دانست. اما غرض از گشایش این نگاه مقایسۀ موضوع تربیت اقتصادی حرفهای بیان این گزاره است که: چنانکه در تربیت اقتصادی، معلم و معلمانی که همگی بهنوعی به تربیت در ساحت اقتصادی و حرفهای مشغولاند، باید خود مثالی مناسب از تربیتیافتگان و رسیدن به مراتبی از حیات طیبه در ابعاد اقتصادی و حرفهای باشند و در مرتبتی بالاتر، نظام تعلیموتربیت نیز باید بتواند برای مخاطبان بهروشنی نقش اثرگذار خود را در گستره اقتصادی و حرفهای معرفی نماید.