همیارمعلم
رشد معلم

کیمیاگر؛ نقش‌آفرینی معلم در کشف ظرفیت‌های وجودی دانش‌آموزان

22 مهر 1403
دکتر کیومرث جهانگردی

اشاره

کاوه کیانی که سال‌ها پیش تحصیلات تکمیلی خود را در دوره دکترای رشته علوم تربیتی دانشگاه تهران به پایان رسانده، بیشتر عمر کاری خود را صرف تدریس به دانش‌آموزان پایه سوم ابتدایی کرده است. اگرچه همواره امکان تغییر رشته شغلی از آموزگاری به مشاوره یا کارشناسی در اداره‌های آموزش‌وپرورش را داشته و حتی چندین بار پیشنهادات خوبی برای همکاری در اداره دریافت کرده است، هرگز از تجربه‌های ارزشمند خود در کار با پسران سوم ابتدایی چشم‌پوشی نکرده است. او اصالتاً دانش‌آموخته مراکز تربیت‌معلم است و از همانجا به‌عنوان معلم آموزش ابتدایی به کسوت معلمی درآمده است.

او این تجربه‌های گران‌بها را در سال‌های متمادی تدریس عاشقانه و کار با این بچه‌ها به دست آورده است. اهل مطالعه است و کتاب و مقاله‌ای نیست که به مدرسه و معلمی مربوط باشد و نگاهی به آن نینداخته باشد. او بیشتر داستان‌ها و رمان‌های خوب ایران و جهان را خوانده و با ادبیات کلاسیک ایران مأنوس است. کتاب‌ها و مقاله‌های فراوانی را نیز به نگارش درآورده است تا با انتشاریافته‌ها و تجربه‌های خود به ارتقای حرفه معلمی کمک کند. هرچند به دنبال کسب مقام و عنوان خاصی نبوده است، اما در سطح منطقه‌ای، استانی و حتی ملی، مقامات و عنوان‌هایی را به او اعطا کرده‌اند تا به‌عنوان معلم پژوهنده، الگویی باشد برای سایر همکارانش. با تدریس در کلاس‌های ضمن خدمت و دانشگاه فرهنگیان، همواره تلاش کرده است در انتقال و استمرار یاددهی و یادگیری، چه برای خود و چه برای دیگران، اثربخش و فعال باشد. امروز او به معنای واقعی کلمه استاد تمام‌عیار کار با دانش‌آموزان پایه سوم دبستان است.

او می‌گوید: «هر کدام از این بچه‌ها ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارند که آن‌ها را از دیگران متمایز می‌کند. اگر بخواهیم رابطه استاد – شاگردی عمیق و پایدار برقرار کنیم، باید ضمن برخورداری از دانش و تجربه فراوان در امر خطیر معلمی، قلق کار با هر یک از آن‌ها را نیز بلد باشیم.» کاوه سال‌هاست از لحظه‌لحظه حضورش در مدرسه و کار با دانش‌آموزان لذت می‌برد.

از او می‌پرسیم:« از کار با بچه‌هایی که حرف آدم را نمی‌فهمند و هر یک در دنیای خیالات خود زندگی می‌کنند و آموزه‌های شما را بسیار متفاوت از دیگران و شاید دقیقاً برعکسِ آنچه منظور شماست، دریافت می‌کنند، خسته نمی‌شوید؟»

می‌خندد و پاسخ می‌دهد: «زیبایی کار با دانش‌آموزان ابتدایی همین تنوع و تکثر است.»

می‌گویم، منظورتان را متوجه نمی‌شوم. او ادامه می‌دهد: «تصور کنید به شما اختیار پرورش انواع گل‌های زیبا در یک باغ زیبای گل داده‌اند. آیا شما باوجوداینکه شاید بعضی گل‌های خاص را بیشتر از دیگر گل‌ها دوست داشته باشید، با اینکه بذر و امکانات لازم برای پرورش انواع گل‌های زیبای طبیعی را در اختیارتان می‌گذارند، راضی می‌شوید فقط یک یا چند گل خاص را، آن هم به‌اجبار و فشار فراوان، بر خود و این بچه‌هایی که هر کدام استعداد و علایق خاص خود را دارند، به بار بنشانید؟ معلمی کمک به پرورش و شکوفایی همه استعدادهاست! یعنی پرورش همه استعدادهای متنوع و متکثر، در عین کمک به همه دانش‌آموزان برای فراگرفتن چارچوب‌های پذیرفته‌شده اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی و هنری که البته امروز چارچوب فناوری را نیز باید به آن بیفزاییم.»

می‌گویم: «عجب تعبیر زیبا و ظریفی از معلمی دارید!»

ادامه می‌دهد: «معلمی یعنی تنوع‌پروری، در عین تلاش برای کمک به دانش‌آموزان در فراگیری چارچوب‌هایی که مردم برای جنبه‌های مهم زندگی قائل هستند. رعایت این چارچوب‌ها و قوانین برای همه لازم است، زیرا همه در برابر قانون برابرند. این صرفاً بخش مهمی از یکی از ساحت‌های اصلی تربیتی است که تربیت اجتماعی نامیده می‌شود.»

می‌گویم: «می‌شود بیشتر توضیح بدهید؟»

تأملی می‌کند و پاسخ می‌دهد: «بگذارید موضوع را کلان‌تر ببینیم تا بحث آسان‌تر شود. به‌عبارت‌دیگر، بهتر است به‌طورکلی ببینیم تربیت چیست؟ ببینید، با اینکه تربیت بر رشد جسمانی و بدنی فرزندان و دانش‌آموزان ناظر است، اما به‌طورکلی تربیت یعنی رشد شخصیت. در واقع رشد و شخصیت دو کلیدواژه اصلی تربیت هستند. شخصیت حیطه‌های متعددی دارد که در تربیت متوازن باید به همه این جنبه‌ها توجه کافی داشت، وگرنه محصول این تربیت انسانی به‌اصطلاح کاریکاتوری خواهد بود.

بگذارید موضوع را با تربیت یکی از جنبه‌های شخصیت روشن کنم. یکی از مهم‌ترین جنبه‌های شخصیت انسان، هیجان و عواطف اوست. گاهی دیده می‌شود، تربیت عواطف، هیجانات و احساسات دانش‌آموزان، به‌عنوان یکی از حیطه‌های شخصیت انسان در مدرسه، تا حدی مغفول واقع می‌شود و در خانه، والدین امروز متأسفانه حتی در این باره به انحراف می‌روند و فرزندانی پرورش می‌دهند که به لحاظ هیجانی به‌شدت رشدنایافته و کج‌رفتارند. اینکه چرا امروز این مشکل تربیتی به شکل فراگیر در سطح خانواده‌ها مشاهده می‌شود، البته بحث دیگری است که در این مجال نمی‌گنجد. فقط همین را بگویم که تک‌فرزندی یا کم‌شدن تعداد فرزندان خانواده‌های امروز که زمینه‌ساز افزایش حساسیت والدین در برآوردن نیازهای فرزند شده است، یکی از علل اصلی آن است.

و اما رشد عاطفی چیست؟ بگذارید موضوع را با ذکر یک مثال روشن کنم. دانش‌آموزی را تصور کنید که به لحاظ عقلی و شناختی آن‌قدر رشد کرده است که می‌فهمد برای موفقیت تحصیلی باید درس بخواند. ولی هر وقت به مطالعه و انجام به‌موقع تکالیفش تصمیم می‌گیرد، نمی‌تواند بر درس‌هایش تمرکز کند. پس از چند لحظه آن را رها می‌کند و به سراغ بازیگوشی می‌رود. چنین دانش‌آموزی در واقع مدیریت هیجانات و عواطف خود را، چه در خانه و چه در مدرسه، نیاموخته است. معلمان کارکشته می‌دانند که چطور به‌تدریج و با صبوری و حوصله در طول یک سال تحصیلی به دانش‌آموزان خود یاد بدهند هیجاناتشان را به‌عنوان موتور محرک و برانگیزاننده خویش به خدمت بگیرند تا وظایفشان را به‌درستی به انجام برسانند.

می‌گویم: «به‌شدت تحت تأثیر قرار گرفتم! راستش اصلاً تصور نمی‌کردم که معلمی هم دارای ظرایفی تا این اندازه پیچیده و تخصصی باشد. با توضیحات شما واقعاً متوجه شدم که معلمی یک تخصص پیچیده است که هرکسی نمی‌تواند از پس انجام آن بربیاید.»

خند‌ه‌ای معنی‌دار بر لبانش نقش می‌بندد. می‌پرسم: «حرف بی‌ربطی زدم؟»

تبسمی می‌کند و می‌گوید: «نه، نکته خاصی نیست.»

اصرار می‌کنم که لطفاً اگر نکته‌ای هست، نگذارید ناگفته باقی بماند. این گفت‌وگوی کوتاه را خیلی‌ها خواهند دید. بفرمایید تا استفاده کنند.

می‌گوید: «راستش معلمی هم مثل سایر شغل‌ها یک حرفه است و دست‌اندرکاران آن هم مثل دیگر حرفه‌ها در سطوح متفاوتی از مهارت و تبحر قرار دارند. یک پزشک حاذق که به لحاظ دانش، تجربه، تعهد و تخصص به درجۀ بالایی از طبابت رسیده است، یقیناً با پزشک ناشی و تازه‌کاری که هنوز نیازمند کسب تجربه و دانش زیسته و اندوخته‌های فراوان است، خیلی فرق دارد. معلمی نیز همین‌طور است. به‌خصوص ادعایی در امر خطیر تعلیم‌وتربیت ندارم، ولی هستند همکارانی که کیمیاگرند! این معلمان ضامن آینده کشورند. آنها نه‌تنها کاشف استعدادهای نهفته در سرشت پاک فرزندان این مرزوبوم که کیمیاگرانی زبردست هستند. اینان مس وجود دانش‌آموزان را تا آنجا اعتلا می‌بخشند که بعد از آن دیگر جز طلای ناب نامشان نمی‌توان نهاد.»

امیدوارم روزی را شاهد باشیم که بیشتر معلمان کشور در این حرفه حساس به درجۀ استادی برسند تا خیالمان از آینده ایران عزیزمان آسوده شود.

مقالات مرتبط

نمایش همه