همیارمعلم
رشد معلم

راه‌های رهایی از ترس

22 مهر 1403
دکتر محمد نیرو

مقدمه 

در دنیای آموزش‌وپرورش، ایجاد انگیزه در دانش‌آموزان یکی از چالش‌های اساسی است که هر معلمی با آن مواجه می‌شود. انگیزه عاملی کلیدی در پیشرفت و موفقیت دانش‌آموزان است که می‌تواند تأثیرات چشمگیری بر عملکرد و یادگیری آن‌ها داشته باشد. اما چگونه می‌توانیم در دانش‌آموزان انگیزه ایجاد کنیم؟ یادداشت حاضر این موضوع اساسی را بررسی کرده و راهکارهایی را برای ایجاد انگیزه در دانش‌آموزان ارائه می‌دهد. به این منظور، از مطالب و تجربیات واقعی دانش‌آموزان و نظرات آن‌ها استفاده شده است تا عواملی که موجب کاهش انگیزه در آن‌ها می‌شود، بهتر درک کنیم.

شکست به‌عنوان آغازی جدید: ایجاد انگیزه برای تلاش و پیشرفت 

معلمان غالباً از روان‌شناسان می‌پرسند چگونه می‌توان در دانش‌آموزان انگیزه یادگیری ایجاد کرد. گینات در کتاب «روابط معلم و دانش‌آموز» چنین پاسخ می‌دهد: «در او احساس اطمینان و اعتماد ایجاد کنید تا بتواند شکست را متحمل شود.» عمده‌ترین مانع یادگیری ترس است؛ ترس از شکست، ترس از توبیخ و ترس از احمق به‌نظرآمدن. معلم کارآمد این امکان را برای هر دانش‌آموز فراهم می‌آورد که وقتی اشتباه می‌کند، خود را از تنبیه و مجازات در امان بداند. از میان برداشتن ترس دانش‌آموز، زمینه‌ای برای تلاش و کوشش ایجاد می‌کند. پذیرفتن اشتباه دانش‌آموز با روی خوش، او را به یادگیری تشویق می‌کند. گینات در حکایتی از یک معلم می‌نویسد: او برای‌آنکه میل به یادگیری را در دانش‌آموزانش برانگیزد، تشویقشان کرد درباره مفهوم شکست در زندگی‌شان بحث کنند. دانش‌آموزان درباره ترسشان از شکست و نیز درباره رنج تحقیر صحبت کردند. معلم و شاگردانش، به‌عنوان نتیجه بحث، تعدادی جمله انگیزه‌بخش جمع کردند تا راهنمای زیستن و یادگیری در کلاس باشد. آن‌ها فهرست را روی دیوار کلاس، در جایی مشخص، در معرض دید گذاشتند:

1. در این کلاس اشتباه کردن مجاز است.

2. خطا بلا نیست.

3. اشتباه آموزنده است.

4. آدم ممکن است اشتباه کند، اما نباید در اشتباهش مصر باشد. نباید تمام حواسش را به آن مشغول کند و نباید آن را توجیه کند.

5. اشتباه برای اصلاح کردن است.

6. اصل را باید باارزش دانست، نه اشتباه را.

7. آدم نباید اجازه بدهد شکست سبب اشتغال خاطر شود.

نامه عاطفی و مدیریت کلاس 

یک معلم در اولین هفته سال تحصیلی برای هر دانش‌آموز کلاسش نامه‌ای فرستاد. او در این نامه نوشته بود: 

«من مشکلی دارم و به کمک شما محتاجم. می‌خواهم همه بچه‌ها را تشویق کنم که به سؤالات پاسخ دهند، اما پی بردم که بعضی از آن‌ها می‌ترسند این کار را انجام دهند. می‌ترسند مسخره شوند. به کمکتان احتیاج دارم تا مطمئن شوم که اگر کسی اشتباه جواب داد، به او نخواهند خندید یا مسخره‌اش نخواهند کرد. در کلاس ما جایز نیست حرف‌هایی زده شود یا حرکاتی انجام گیرد که معنایش این باشد: «تو خنگی». این قبیل حرف‌ها و حرکات رنجش پدید می‌آورند و مانع پیشرفت می‌شوند. من می‌خواهم دانش‌آموزانم به‌جای حمله به دیگری، بگویند: «من جواب دیگری دارم.»  با آنکه این نامه خطاب به شاگردان کلاس نوشته شده بود، از نظر والدین نیز گذشت. این نوشته والدین را با فلسفۀ معلم فرزندانشان آشنا کرد و نیز متذکر اعمال خود آنان شد. هر وقت دانش‌آموزی اصل فوق را نقض می‌کرد، نسخه‌ای از این نامه برای تذکر به او فرستاده می‌شد.

اجتناب‌های آموزنده 

وقتی معلم به دانش‌آموزی می‌گوید: «تو باهوشی، و مسئله آسان است»، دانش‌آموز برای دفاع از خودش، ناچار است گوش ندهد. او در درون خویش این‌گونه استدلال می‌کند: «اگر گوش بدهم و موفق نشوم بفهمم، همه خواهند فهمید که من کودنم.» او اگر حرف‌های معلم را نشنیده بگیرد با خطر کمتری مواجه خواهد شد: «اگر سعی نکنم، شکست نمی‌خورم.» معلم به‌جای آنکه نظر دانش‌آموز را به بحث بکشد، می‌تواند حقانیت او را تصدیق کند: «آدم اگر تمایلی به درس ریاضی نداشته باشد، سخت می‌تواند در این درس کار کند. شاید بتوانم کمکی کنم.» گینات معتقد است معلم اصلاً نباید دربارۀ منش یا هوش فراگیرنده اظهارنظر کند.

از توهین تا تعامل 

معلمی سعی کرد یک مسئله ریاضی را برای شاگردش، مهدی، توضیح دهد. وقتی مهدی مسئله را نفهمید، معلم به طرز اهانت‌آمیزی گفت: «متأسفم جانم! این تنها کاری است که می‌توانم برایت انجام دهم. برای فهمیدن مسائل ریاضی، آدم باید هوش و ذکاوت داشته باشد.» مهدی، آزرده و عصبانی، سر جایش برگشت. وقتی دانش‌آموز موفق نمی‌شود توضیح ما را بفهمد، بهتر است مشکل را بیشتر به روش توضیحمان نسبت دهیم تا به کم‌هوشی دانش‌آموز. این معلم، برای‌آنکه مانع از شرمساری دانش‌آموز بشود، می‌توانست بگوید: «من در روش کردن این مسئله مشکل دارم. چطور است روش دیگری به کار بگیرم!» گفتاری که تدافعی نباشد و در آن به کسی تهمت و افترا نزند، در دانش‌آموز انگیزه به وجود می‌آورد تا هر چه‌قدر می‌تواند تلاش کند.

کلماتی که مانع از بلندپروازی می‌شوند؛ رویکردی بهتر برای ترغیب به یادگیری 

والدین و معلمان گاهی با سخنان به‌ظاهر ملایم و بی‌ضرر از انگیزه دانش‌آموز می‌کاهند. آنان با نتایج بسیار ضعیف درسی به دانش‌آموز می‌گویند: «ما می‌دانیم تو نابغه نیستی. توقع هم نداریم معجزه‌ای از تو ببینیم، فقط می‌خواهیم در حد توانایی‌ات درس بخوانی. اگر نمرات به نسبت خوب بگیری، ما راضی خواهیم بود.» این گفتار دیگر به دانش‌آموز امکان نمی‌دهد برای رسیدن به درجات عالی آموزشی تلاش کند. اگر هم نهایت کوشش خویش را به خرج دهد، بیش از یک حداقل حقیرانه، انتظار دیگری از خود نخواهد داشت. اگر پس از این کوشش نتیجه نگیرد، نزد همگان به خنگ بودنش اقرار خواهد کرد: «من تا حد پایین‌ترین معیارها هم نتوانستم خودم را آماده کنم.» و شاید زیرکانه به این نتیجه برسد که اگر تلاش نکند، خطر کمتری تهدیدش خواهد کرد.  برخوردی که انگیزش آن بیشتر باشد، پیام آشکاری را به دانش‌آموز ابلاغ می‌کند: «ما انتظار داریم درس یاد بگیری و آدم تحصیل‌کرده‌ای بشوی. یادگیری تصادفی نیست. یادگیری مستلزم تلاش و عزمی راسخ است. ما از تو چنین توقعی داریم.»

کلام آخر 

یک اتاق کوچک و تنگ زیرشیروانی آتش گرفت. مأموران آتش‌نشانی برای خاموش‌کردن آتش به محل شتافتند. در اتاق مردی در خواب‌سنگینی فرورفته بود. سعی کردند او را از پلّه‌ها پایین بیاورند، اما نتوانستند و در نهایت از نجات جانش ناامید شدند. رئیس آنان از راه رسید و گفت: «بیدارش کنید، خودش جانش را نجات می‌دهد.»  پیام این حکایت آشکار است. دانش‌آموزانی که خسته‌اند و در خواب فرورفته‌اند، از نجات‌دهنده خوش‌نیت تأثیر نخواهند پذیرفت. باید بیدارشان کرد و به آن‌ها گفت با استعدادند. وقتی آگاه شدند، خودشان جانشان را نجات خواهند داد. به قول مولوی:  «آب کم جو تشنگی آور به دست / تا بجوشد آبت از بالا و پست.»

منبع 

گینات، هایم (۱۴۰۱). روابط معلم و دانش‌آموز: کتابی برای پدران، مادران، و آموزگاران (ویرایش پنجم). انتشارات علم، تهران.

مقالات مرتبط

نمایش همه