تربیت کلنگر: راهی برای آموزش سواد اقتصادی
هنگام صحبت از تربیت اقتصادی، مفاهیمی چون آموزش سواد اقتصادی و کسب شایستگیهای اقتصادی به ذهن میرسند. این مفاهیم با انتخاب رویکرد مناسب برای تدریس هویت مییابند. پرسش اینجاست که رویکرد مناسب برای آموزش اثربخش سواد اقتصادی و نیل به شایستگیهای تربیت اقتصادی چیست؟ این نوشتار درصدد است آموزش کلنگر (هولیستیک) را بهعنوان پاسخی برای این پرسش معرفی کند. آموزش کلنگر رویکردی است که به تمام جنبههای تربیت فردی، شامل اجتماعی، زیستی، اخلاقی، علمی، هنری و اقتصادی، توجه میکند. این رویکرد معتقد است که هر فرد یک کل منحصربهفرد است و مهارتها نباید منفک یا مجزا به او آموزش داده شوند. فرد از طریق ارتباط با جامعه، دنیای طبیعی و ارزشهای معنوی مانند شفقت و صلح، هویت، معنا و هدف زندگی را درمییابد.
با تأسیس به جملۀ «هنر باید واقعیت را شگفتزده کند!» از فرانسواز ساگان، نمایشنامهنویس فرانسوی، هر نوع تدریسی که باعث ایجاد حس شگفتی شود، بهواقع عملی هنرمندانه است. ماریا مونتهسوری در تشریح اصطلاح «آموزش کیهانی» خود میگوید: «به دانشآموز کمک کنید احساس کند بخشی از تمامیت جهان است و یادگیری به طور طبیعی مسحورکننده است.» افرادی مانند پستالوزی، رالف والدو امرسون (بنیانگذار مکتب تعالیگرایی)، جان دیویی (از پیشگامان عملگرایی)، ژان ژاک روسو، فردریک فروبل (بنیانگذار نخستین مهدکودک جهان)، رودولف اشتاینر (بنیانگذار آموزش والدورف)، آبراهام مازلو و کارل راجرز (روانشناس انسانگرا)، معتقد بودند که آموزشوپرورش هنر پروراندن کل وجودی یعنی همه ابعاد جسمی، روانشناختی، عاطفی، اخلاقی و معنوی یادگیرندگان است؛ آنچه در سند تحول بنیادین و برنامۀ درسی ملی تربیت تمامساحتی نامیده میشود.
در نگاه کلنگر، معلمان با ترویج فرهنگ همکاری بهجای رقابت، استفاده از تجربیات واقعی زندگی، هنرهای نمایشی، تشویق به تأمل و پرسشگری بهجای حفظکردن واقعیتهای علمی، در واقع تلاش میکنند چنین رویکردی را پیش گیرند و لذت کاویدن و یادگیری مادامالعمر را نهادینه کنند. این مداخلات آموزشی تربیتی به حق، معلمی تماممساحتی و کلنگرانه را به یک کنش هنری تبدیل میکند. هدف آموزش کلنگر برانگیختن شور و احترام به زندگی و عشق به یادگیری است. این کار نه از طریق یک «برنامۀ درسی» تکبعدی که جهان را در بستهای آموزشی مقید میکند، بلکه از طریق تعامل مستقیم با محیط تحقق مییابد. روش تدریس کلنگر، بهجای توجه انفکاکی به تواناییها و استعدادها، به دنبال یکپارچهسازی و ادغام لایههای متعدد شناخت و تجربه (دانش و مهارت) در فرد است. در این نگاه، هر دانشآموز فراتر از یک شاغل بالقوه در آینده است و غایت او تبدیلشدن به یکی از چرخدندههای ماشین اقتصاد جامعه نیست. هوش و تواناییهای افراد بسیار پیچیدهتر از آن تلقی میشود که در قالب نمرههای آزمونهای استاندارد به دست آید و بتوان با معیارگیری آنها دربارۀ توانایی افراد قضاوت کرد.
هنر آموزش کلنگر در پاسخگویی به سبکهای متنوع یادگیری و نیازهای انسانهای در حال تکامل نهفته است. در این عمل هنرمندانه، روشی بهعنوان بهترین راه برای دستیابی به هدف وجود ندارد؛ مسیرهای یادگیری بسیارند و مربی کلنگر برای همه آنها ارزش قائل است. آنچه برای برخی از دانشآموزان، باتوجهبه موقعیتها و زمینههای فرهنگی و اجتماعی مناسب است، ممکن است برای برخی دیگر مناسب نباشد. همانطور که اشاره شد، این نوشتار نه درصدد معرفی یک روش خاص، بلکه به دنبال معرفی چارچوب و اقتضائات کلنگر برای آموزش تربیت اقتصادی است. ازاینرو، در پایان به برخی از بایستگیهای این روش اشاره میشود:
1. کلنگری باید در معلم تجلی یابد و برای یادگیرنده نیز محسوس شود. یعنی معلم به واسطۀ تجربیات پیشین، زمینۀ تخصصی و گسترش دامنه علاقۀ خود، نگاهی وسیعتر از موضوع درسی داشته و به تجربیاتی حاکی از مواجهۀ عملی و کاربرد موضوع در ابعاد گوناگون دست یافته باشد. به بیان ساده، یادگیرندگان باید معلم را به عنوان کارشناس کلنگر قبول داشته باشند.
2. فرآیند تدریس، اعم از موضوع، روش و مشوقهای آموزشی، جزءنگر نباشد. یعنی یادگیرندگان به صرف کسب مهارتهای خاص تشویق نشوند و اجرای برنامه درسی تنها غربالگر شایستگیهای خاص در یادگیرندگان نباشد. به بیان دیگر، اگرچه در فرآیند تدریس و ارزشیابی هر موضوعی، اصلترین بخش به احراز شایستگیهای مرتبط اختصاص دارد، اما باید به دیگر تواناییها و شایستگیها نیز سهمی اختصاص داد.
3. موضوعات درسی تا حد امکان تلفیق شوند. چرا که چالشهای زندگی به صورت جداگانه و تفکیکی بر انسان عارض نمیشوند و مهارت زندگی، مهارت اتخاذ تصمیمات درست در موقعیتهای پیچیده است و کلنگری از ضروریات اتخاذ تصمیمهای درست است؛ حتی در موضوعاتی که به نظر تکبعدی هستند، مانند موضوعات اقتصادی.