همیارمعلم
رشد معلم

تدریس مسئله‌محور و نکته‌هایی درباره معنی‌دار کردن آن

22 مهر 1403
علی نوفرستی

در هنگام تدریس معمولاً با دو مشکل عمده روبرو هستیم: یکی توجیه‌نکردن دانش‌آموزان به تدریس و دیگری میزان پایین یادگیری آن‌ها. این دو مشکل باعث می‌شود که کلاس‌داری معلم با چالش جدی روبه‌رو شود و نتایج آموزش معلم اندک و ناکافی باشد؛ مسائلی که در نهایت به ناامیدی، خستگی و فرسودگی معلم منجر می‌شود. در اینجا قصد داریم با روشی در تدریس آشنا شویم که می‌تواند به ما در این زمینه کمک کند.

روش تدریس «مسئله‌محور»، در برابر روش آموزشی «موضوع‌محور» قرار دارد. برخلاف روش موضوع‌محور، در این روش، فرایند یادگیری نسبت به موضوع یادگیری اهمیت بیشتری دارد. در یادگیری مسئله‌محور که از روش‌های آموزشی فعال محسوب می‌شود، دانش‌آموز در ساختن دانش و فهم مطالب نقش فعال دارد. به‌عبارت‌دیگر، این دانش‌آموز است که فعالانه دانش را می‌سازد و شما به‌عنوان معلم به‌جای انتقال مفاهیم، به این فعال‌سازی کمک خواهید کرد. یادگیری مسئله‌محور در طول 40 سال اخیر یکی از مهم‌ترین و اثرگذارترین شیوه‌های آموزشی در حوزه یاددهی-یادگیری بوده است؛ چرا که دانش‌آموز در بافتی متناسب با اندوخته‌های دانشی خود با یک مسئله روبه‌رو می‌شود و اصول بنیادین موضوع درس را بر آن بنا می‌کند و فرا می‌گیرد. در آموزش مسئله‌محور، دانش‌آموز فرصت می‌یابد تمرین کند، آموخته‌هایش را به کار بندد و از مهارت‌های فرایندی حل مسئله، برقراری ارتباط با دیگران، خودارزیابی و توانایی هماهنگی با تغییر در یادگیری بهره ببرد.

یادگیری مسئله‌محور در موضوعات متنوع درسی کاربرد دارد. نقطه تمرکز یادگیری در این روش تدریس، به‌کاربردن مسئله است. به‌عبارت‌دیگر، بر اساس این الگو، یادگیری در حین حل‌کردن مسائل اصیل و معنادار ایجاد می‌شود. مسئله به سؤال یا موضوعی اطلاق می‌شود که نامشخص است و باید بررسی شود. در این روش، معلم دانش‌آموزان را با مسائل مرتبط با موضوع درس مواجه می‌کند. دانش‌آموزان در گروه‌های کوچک شروع به کار می‌کنند، ایده‌ها و دانش موجود مربوط به مسئله را ساماندهی می‌کنند، درباره راه‌حل‌های ممکن بحث کرده و در صورت نیاز اطلاعات جدید جمع‌آوری می‌کنند و دوباره گرد هم می‌آیند و دانش تازه را به اشتراک می‌گذارند. سپس راه‌حل تولید و اگر نیاز باشد، فرایند را تکرار می‌کنند تا مسئله به‌طور رضایت‌بخشی حل شود. هرچه مسئله مطروحه به زندگی واقعی دانش‌آموزان نزدیک‌تر باشد، یادگیری معنادارتر است.

نقش معلم در این روش تدریس، آسان‌سازی فرایند ساخت دانش به‌وسیله دانش‌آموزان است. او مشاهده‌کننده، سؤال‌کننده و ارائه‌دهنده مسئله بر اساس سرفصل‌ها و عنوان‌های کتاب‌درسی است. او هدایتگر و همگام با دانش‌آموزان در جریان حل مسئله پیش می‌رود و در حین کار، مقدمات و برخی لوازم کاوشگری دانش‌آموزان را مهیا می‌کند. نکته مهم و کلیدی در جریان حل مسئله، میزان توانمندی دانش‌آموزان است که معلم مسیر حل مسئله را باتوجه‌به آن طراحی می‌کند و محدودیت‌هایی را که دانش‌آموزان دارند مدنظر قرار می‌دهد. در جهان امروز و گفتگوهای فرا نوین که در اصل آموزش و یادگیری را امری برساخته و خودساخته می‌دانند، هر فرد باید دانش خویش را خود به‌تنهایی بنا کند. به‌عبارت‌دیگر، یادگیری واقعی زمانی رخ می‌دهد که یادگیرنده خود سازمان‌دهنده و بناکننده دانشش باشد؛ لذا دانش‌آموزان در فرایند یادگیری فعالانه درگیر می‌شوند و اطلاعات جذب می‌کنند.

در اینجا مراحلی را که برای تدریس مسئله‌محور می‌توان اجرا کرد مرور می‌کنیم:

1. طرح یا بازنمایی مشکل و تبدیل آن به یک مسئله قابل درک و مهم: باید معلم بتواند دانش‌آموز را به این مسئله برساند که این مسئله ارزش پاسخ دادن را دارد؛ زیرا اگر کسی به پاسخ این سؤال نیاز نداشته باشد، یعنی مسئله‌ای ندارد. در اینجا می‌توان برای طراحی مسئله برعکس عمل کرد و از پاسخ به سؤال رسید. باید فکر کنیم هر کدام از موضوعات و سرفصل‌های آموزشی کتاب چرا طرح شده‌اند و قرار بوده به چه مسئله‌ای پاسخ دهند. اگر قرار است در درس ریاضی «مفهوم ضرب» آموزش داده شود، خوب است دانش‌آموزان در ابتدا با مسئله‌هایی که ضرب می‌تواند آن را حل کند روبه‌رو شوند. اگر در درس تاریخ «نقش امیرکبیر» مورد توجه است، می‌توان شرایط آن دوران را برای دانش‌آموزان ترسیم کرد و از آنان خواست خودشان را در نقش صدراعظم شاه در نظر بگیرند و بگویند چگونه عمل خواهند کرد. و اگر در درس ادبیات از «حماسه و شعر حماسی» سخن به میان می‌آید، از دانش‌آموزان پرسیده شود چگونه متنی ادبی می‌تواند مردم را به شور و حرکت وادارد.

2. جمع‌آوری اطلاعات: معلم منابع اصلی را که در فرایند حل مسئله به دانش‌آموزان کمک می‌کند معرفی می‌کند. همچنین، روشی که این اطلاعات باید استخراج و ارزیابی شوند نیز در حین عمل آموخته شود تا دانش‌آموزان بتوانند گام‌به‌گام و با دلیل و استدلال علمی برای مسئله راه‌حل ارائه دهند. نکته مهم در اینجا ارائه اطلاعات متناسب با خواست دانش‌آموزان است. به عبارت دیگر، زمانی معلم، یا خود یا با معرفی منبع، اطلاعات ارائه می‌دهد که دانش‌آموزان از او برای نزدیک‌تر شدن به راه‌حل، پرسش کنند. معلم آن وقت که دانش‌آموزان به نیاز واقعی می‌رسند، اطلاعات را عرضه می‌کند و نحوۀ مواجهه با منابع را یاد می‌دهد.

3. فرضیه‌سازی و ارائه راه‌حل‌های احتمالی یا موقتی: دانش‌آموزان در این مرحله، با توجه به اطلاعات و تحلیل خود، راه‌حل‌های پیشنهادی‌شان را ارائه می‌دهند. این مرحله می‌تواند در گام اول به‌صورت گروهی انجام شود و هر گروه در گام بعدی راه‌حل جمع‌بندی‌شده خود را ارائه دهد. فرضیه‌ها برای برانگیختن تفکر فراگیرندگان هدف بسیار مهم و ژرفی دارند و ابزاری توانمند برای توسعۀ دانش هستند.

4. آزمون و تأیید یا رد فرضیه‌ها: در اینجا دانش‌آموزان دیگر با هدایت معلم دربارۀ فرضیه‌های پیشنهادی نظر می‌دهند و هرکدام را نقد و بررسی می‌کنند. در این بخش، نحوۀ ورود معلم به یادگیری از اهمیت بالایی برخوردار است و باعث می‌شود دانش‌آموزان از اشتباه‌های عملکردی و دانشی خود به یک فراتحلیل دست یابند. در صورتی که راه‌حل‌ها به نتیجه نرسند، دانش‌آموزان با راهنمایی و توضیحات بیشتر معلم دربارۀ مسئله و ابعاد آن، به راه‌حل‌ها و فرضیه‌های جدید خواهند رسید.

5. مقایسه راه‌حل‌های نهایی با محتوای کتاب درسی و تحلیل و بررسی آن: در اینجا دانش‌آموزان خواهند دید که کتاب برای این مسئله چه راهکاری پیشنهاد داده است و این راهکار با روش‌ها و راه‌حل‌های خودشان چه تفاوت‌هایی دارد.

پیوست: 

1. برداشتی از مقاله کوروش فتحی و احمدرضا نجفی (1401). یادگیری مسئله‌محور و آموزش تاریخ در مدارس (نمونه موردی تدریس پروژه مسئله‌محور). نشریۀ پویش در آموزش علوم انسانی دانشگاه فرهنگیان، صفحات 107-136.

مقالات مرتبط

نمایش همه